به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
دیشب میان پنجرهها صحبت تو بود
حرف از دل غریب من و غیبت تو بود
هستی ندیده است به خود ماتم اینچنین
کی سایهای شد از سر عالم کم اینچنین؟
برای لحظۀ موعود بیقرار نبودم
چنانکه باید و شاید در انتظار نبودم
چشمم به هیچ پنجره رغبت نمیکند
جز با ضریح پاک تو صحبت نمیکند
وقتی كه شكستهدل دعا میكردی
سجادۀ سبز شكر، وا میكردی
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را