هنوز داشت نفس میکشید؛ دیر نبود
مگر که جرعۀ آبی در آن کویر نبود
چگونه وصف کنم شاعرانه کیست علی؟
شبیه نیست به غیر از خودش؛ علیست علی
خورشید! بتاب و برکاتی بفرست
ای ابر! ببار آب حیاتی بفرست
گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
به باران فکر کن... باران نیاز این بیابان است
ترکهای لب این جاده از قحطی باران است
آسمان بیشک پر از تکبیرة الاحرام اوست
غم همیشه تشنۀ دریای ناآرام اوست
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت
نه از لباس کهنهات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم