میشود دست دعای تو به باران نرسد؟!
یا بتابی به تن پنجرهای جان نرسد؟!
ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
هرچند که رفتن تو غم داشت، عزیز!
در سینۀ تو عشق، حرم داشت عزیز
در محضر عشق امتحان میدادی
گویی که به خاک، آسمان میدادی
دشتی پر از شقایق پرپر هنوز هست
فرق دو نیم گشتۀ حیدر هنوز هست
دل اگر تنگ و جان اگر خستهست
گاه گاهی اگر پریشانیم