در قاب عکست میتواند جان بگیرد
این عشق پابرجاست تا تاوان بگیرد
هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
پروندۀ جرم مستند را چه کنم؟
شرمندگی الی الابد را چه کنم؟
بهارِ آمدنت میبرد زمستان را
بیا که تازه کنم با تو هر نفس جان را
در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا
میروم وادی به وادی رو به سوی کربلا
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
گاهی دلم به یاد خدا هست و گاه نیست
اقرار میکنم که دلم سر به راه نیست
آرامش موّاج دریا چشمهایش
دور از تعلقهای دنیا چشمهایش
کی میشود شبیهِ تو پیدا؟ علی علی
بعد از تو خاک بر سر دنیا، علی علی
پرواز آسمانی او را مَلک نداشت
ماهی که در اطاعت خورشید شک نداشت
در روزگاران غریبی، آشنا بودى
تنها تو با قرآن ناطق همصدا بودی
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود