ما در دل خود مهر تو اندوختهایم
با آتش عشق تو بر افروختهایم
مِنّی اِلَیْکِ... نامهای از غربت ایران
در سینه دارم حرفهایی با تو خواهرجان
هوا پر شد از عطر نام حسین
به قربان عطر پراکندهاش
چه خبر شد که راه بندان است
کوچه کوچه پر از غزلخوان است
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
عجب فضائل عرشی، عجب کمالی داشت
چه قدر و منزلت و جلوه جلالی داشت
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی