حتی اگر که تیغ ببارد، در بیعت امام حسینیم
ما جرأت زهیر و حبیبیم، ما غیرت امام حسینیم
به سویت آمدهام جذبهای نهان با من
چه کردهای مگر ای شور ناگهان! با من؟
علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
«پدر» چه درد مگویی! «پدر» چه آه بلندی!
نمیشود که پدر باشی و همیشه بخندی
گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
النّمِر باقر النّمِر برخیز
باز هم خطبۀ جهاد بخوان