دلا ز معرکه محنت و بلا مگریز
چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز
آن شب که دفن کرد علی بیصدا تو را
خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را
گواه سیرۀ عشق است داغداری ما
به باغبانی درد است لالهکاری ما
سبکبالان خرامیدند و رفتند
مرا بیچاره نامیدند و رفتند
سرّ نى در نینوا مىماند اگر زینب نبود
کربلا، در کربلا مىماند اگر زینب نبود
ما خیل بندگانیم، ما را تو میشناسی
هر چند بیزبانیم، ما را تو میشناسی
هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهان علی
چون کبوتر ماند در چاه شب افغان علی
ز آه سینۀ سوزان ترانه میسازم
چو نی ز مایۀ جان این فسانه میسازم
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما