با علمت اگر عمل برابر گردد
کام دو جهان تو را میسر گردد
علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
چو بر گاه عزّت نشستی امیرا
رأیت نعیماً و مُلکاً کبیرا
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود