زینب اگر نبود حدیث وفا نبود
با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
هرچند که رفتن تو غم داشت، عزیز!
در سینۀ تو عشق، حرم داشت عزیز
حق روز ازل کل نِعَم را به علی داد
بین حکما حُکمِ حَکَم را به علی داد
در مأذنه گلبانگ اذان پیدا شد
آثار بهار بیخزان پیدا شد
تا آسمانت را کمی در بر بگیرد
یک شهر باید عشق را از سر بگیرد
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست