با علمت اگر عمل برابر گردد
کام دو جهان تو را میسر گردد
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
آتشفشان زخم منم، داغ دیدهام
خاکسترم، بهار به آتش کشیدهام
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری