نوربخش يقين و تلقين اوست
هم جهانبان و هم جهانبين اوست
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
فارغ نگذار نَفْس خود را نَفَسی
تا بندهٔ نفس سرکشی در قفسی
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی
رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی
معمای ادب را با همین ابیات حل کردی