ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
ای خاک ره تو خطّۀ خاک
پاکی ز تو دیده عالم پاک
چشمۀ خور در فلک چارمین
سوخت ز داغ دل امّالبنین
از سمت حرم شنیدهام میآید
با تیغ دو دم شنیدهام میآید
گر سوى ملک عدم باز بیابى راهى
شاید از سرّ وجودت بدهند آگاهى
در روزگاران غریبی، آشنا بودى
تنها تو با قرآن ناطق همصدا بودی
دختر فکر بکر من، غنچۀ لب چو وا کند
از نمکین کلامِ خود حقِ نمک ادا کند