شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
در محضر عشق امتحان میدادی
گویی که به خاک، آسمان میدادی
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری