مانده پلک آسمان در گیر و دار واشدن
شب بلندی میکند از وحشت رسوا شدن
بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
ای در منای عشق خدا جانفدا حسین
در پیکر مبارزه خون خدا حسین
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
این چندمین نامهست بابا مینویسم؟
هر چند یادت نیست امّا مینویسم