علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
عمری به جز مرور عطش سر نکردهایم
جز با شرابِ دشنه گلو تر نکردهایم
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن
دختر خورشید و ماه، زهرۀ زهرا
آن که کرامات او گذشته ز احصا
یاعلیُ یاعظیمُ یاغفورُ یارحیم
ماه رحمت باز رفت و همدم حسرت شدیم