میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
بیا که شیشه قسم میدهد به عهد کهن
که توبه بشکن، اینبار هم به گردن من
یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد