ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
از لحظههای آخرت چیزی نمیگویم
از پیکرت از پیکرت چیزی نمیگویم
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
تاریخ عاشورا به خون تحریر خواهد شد
فردا قلمها تیغۀ شمشیر خواهد شد
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد