شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
در محضر عشق امتحان میدادی
گویی که به خاک، آسمان میدادی
سر نهادیم به سودای کسی کاین سر از اوست
نه همین سر که تن و جان و جهان یکسر از اوست...
فرخنده پیکریست که سر در هوای توست
فرخندهتر سریست که بر خاک پای توست
گر بسوزیم به آتش همه گویند سزاست
در خور جورم و از فضل توام چشم عطاست
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها