امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
تنت از تاول جانسوز شهادت پر بود
سینهات از عطش سرخ زیارت پر بود
سر نهادیم به سودای کسی کاین سر از اوست
نه همین سر که تن و جان و جهان یکسر از اوست...
فرخنده پیکریست که سر در هوای توست
فرخندهتر سریست که بر خاک پای توست
گر بسوزیم به آتش همه گویند سزاست
در خور جورم و از فضل توام چشم عطاست
ای تا به قیامت علم فتح تو قائم
سلطان دو عالم، علی موسی کاظم