در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را
ای آن که به لب نشانده لبخندی را
بشنو ز امام مهربان، پندی را
خورشید هدایت و حیات است امام
سرچشمۀ فیض و برکات است امام
دلبستگىست مادر هر ماتمى كه هست
مىزايد از تعلق ما، هر غمى كه هست
آقا! پدرم! برادرم! مولایم!
هر روز به شوق دیدنت میآیم
میخواهی اگر رزق فراوان برسد
از ابر کرم بارش باران برسد
افسوس که ایام شریف رمضان رفت
سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت
تا قسمت ماست برگ برگ افتادن
چون غنچه ز بارش تگرگ افتادن
در هيچ پرده نيست، نباشد نوای تو
عالم پر است از تو و خالیست جای تو
ایمان قدحی زلال از جام علیست
بر شانۀ آسمان رد گام علیست
هرکس که دلش به آسمان پیوستهست
از کوچکی دغدغهها وارستهست
میجویی اگر رسم جوانمردان را
بشنو ز امام، سیرت آنان را
در عمر دو روزه خوبرویی بهتر
گر راحت خویش را نجویی بهتر
دلِ آگاه ز تن فکر رهايی دارد
از رفيقی که گران است جدايی دارد
اگر وطن به مقام رضا توانی کرد
غبار حادثه را توتیا توانی کرد