هرکه راه گفتگو در پردهٔ اسرار یافت
چون کلیم از «لَن تَرانی» لذت دیدار یافت
تا عقل چراغ راهِ هر انسان است
اندیشهوری نشانۀ ایمان است
آیینۀ عشق با تو دمساز شود
یعنی که دری به روی تو باز شود
آنچنان کز رفتن گل خار میماند به جا
از جوانی حسرت بسیار میماند به جا
چقدر مانده به دریا، به آستان حسین
پر از طراوت عشق است آسمان حسین
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت
هر کس نتواند که به ما سر بزند
در غربت آسمان ما پر بزند
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
دلبستگىست مادر هر ماتمى كه هست
مىزايد از تعلق ما، هر غمى كه هست
افسوس که ایام شریف رمضان رفت
سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت
در هيچ پرده نيست، نباشد نوای تو
عالم پر است از تو و خالیست جای تو
دلِ آگاه ز تن فکر رهايی دارد
از رفيقی که گران است جدايی دارد
اگر وطن به مقام رضا توانی کرد
غبار حادثه را توتیا توانی کرد