در جادۀ حق، زلال جان بس باشد
یک پرتو نور جاودان بس باشد
ای آنکه نیست غیر خدا خونبهای تو!
خونِ سرشکستهٔ من رونمای تو
وضو گرفتهام از بهت ماجرا بنویسم
قلم به خون زدهام تا كه از منا بنویسم
باید به قدّ عرش خدا قابلم کنند
شاید به خاک پای شما نازلم کنند
بینور عبادت، دل ما دل نشود
باران امید و شوق، نازل نشود
دنیای بیامام به پایان رسیده است
از قلب كعبه قبلۀ ایمان رسیده است