خوش وقت کسی که عبرتاندیش شود
آگاهی او بیشتر از پیش شود
ای آرزویت دراز و فرصت کوتاه!
هم گوش به زنگ باش و هم چشم به راه
ایمان که به مرزِ بینهایت برسد
هر لحظه به صاحبش عنایت برسد
سحر که چلچلهها بال شوق وا کردند
سفر به دشت دلانگیز لالهها کردند
کربلا گفتم، دلم لرزید، گفتم: یا حسین
اشک روی گونهام غلتید، گفتم: یا حسین
الهی به شور قیام حسین
به فریاد سرخ و پیام حسین
«چرا تو ای شکستهدل! خدا خدا نمیکنی
خدای چارهساز را، چرا صدا نمیکنی»
پنج نوبت، فرصت سبز حضورم دادهاند
پنج ساغر باده از دریای نورم دادهاند
خوشوقت کسی که جز وفا کارش نیست
پابندِ ستم، جانِ سبکبارش نیست
ای در دلِ تو زلال ایمان جاری
ای زخمِ زمانه بر وجودت کاری
گر سوختهست بال و پرت فَابکِ لِلحُسِین
گر مانده داغ بر جگرت، فَابکِ لِلحُسِین
دل جام بلی ز روی میل از تو گرفت
تأثیر، ستارهٔ سهیل از تو گرفت
ای که از سوز تو پیداست تمنای حسین
روزه یعنی عطش و روضۀ لبهای حسین
این عطر دلانگیز که از راه رسیده
بخشیده طراوات به دل و نور به دیده
ای هزار آینه حیران تو یا ثارالله
صبح سر زد ز گریبان تو یا ثارالله
دانی که چرا مثل گُل افروختهای؟
هم ساختهای با غم و هم سوختهای؟
دانشطلبی که نور ایمان دارد
جویای فضیلت است تا جان دارد
چشمی از غم ستاره باران دارد
دلسوختهای که داغ یاران دارد
ای موجِ امید، راهی ساحل تو
ای مهر و وفا عجین در آب و گل تو
ای ذرۀ کوچکِ مدار هستی
ای آنکه به رحمت خدا دل بستی
الا ای سرّ نی در نینوایت
سرت نازم، به سر دارم هوایت
تا نام تو را دلم ترنّم کردهست
با یاد تو، چون غنچه تبسّم کردهست
از علم شود مرد خدا حقبینتر
عطر نفسش ز باغِ گل رنگینتر
آنان که به کار عشق، بودند استاد
کردند «ز دست دیده و دل فریاد»
هنگام دعا قلب حزین داشته باش
یعنی که دلی خدایبین داشته باش