ای شهید بیگناه
ای شهید مشهد چراغ
شنیدم از لب باد صبا حسین حسین
نوای ما، دم ما، شور ما، حسین حسین
حسود حُسن تو برگ گل است، شبنم هم
اسیر عصمت تو آسیهست، مریم هم
بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
عمریست گفتهایم به عشق تو یا علی:
«یا مَظهرَ العَجائِبُ یا مرتضی علی»
رسیدم دوباره به درگاه شاهی
چه شاهی که دارد ز شاهان سپاهی...
بیا که عزم به رفتن کنیم اگر مَردیم
بیا دوباره به شبهای کوفه برگردیم
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
در روزگاران غریبی، آشنا بودى
تنها تو با قرآن ناطق همصدا بودی
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟