بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت
در روزگاران غریبی، آشنا بودى
تنها تو با قرآن ناطق همصدا بودی
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين