تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد؟
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد؟
لالۀ سرخی و از خون خودت، تر شدهای
بیسبب نیست که اینگونه معطر شدهای
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
تا در حریم امن ولا پا گذاشتهست
پا جای پای حضرت زهرا گذاشتهست
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم