چون گنج، نهان کن غم پنهانی خویش
منما به کسی بی سر و سامانی خویش
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست
آمر امر الهی شاه دینپرور علیست
این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
عمریست که دمبهدم علی میگویم
در حال نشاط و غم علی میگویم
حملههای موج دیدم، لشکرت آمد به یادم
کشتی صدپاره دیدم، پیکرت آمد به یادم
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم