با علمت اگر عمل برابر گردد
کام دو جهان تو را میسر گردد
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
به صحرا بنگرم، صحرا تو بینم
به دریا بنگرم، دریا تو بینم
دلا غافل ز سبحانی، چه حاصل؟
مطیع نفس و شیطانی، چه حاصل؟
خدایا! داد از این دل، داد از این دل
که یکدم مو نگشتُم شاد از این دل
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
شمیم اهل نظر را به هر کسی ندهند
صفای وقت سحر را به هر کسی ندهند