ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
به روزگار سیاهی که شب حصار نداشت
جهان جزیرۀ سبزی در اختیار نداشت
ای عشق! ای پدیدۀ صنع خدا! علی!
ای دست پرصلابت خیبرگشا! علی!
چو بر گاه عزّت نشستی امیرا
رأیت نعیماً و مُلکاً کبیرا
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود