سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
گرچه تا غارت این باغ نماندهست بسی
بوی گل میرسد از خیمۀ خاموش کسی
تو را در کجا، در کجا دیده بودم؟
تو را شاید آن دورها دیده بودم...
میخواست که او برهنهپا برگردد
شرمنده، شکسته، بیصدا برگردد
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود