هنوز داشت نفس میکشید؛ دیر نبود
مگر که جرعۀ آبی در آن کویر نبود
چگونه وصف کنم شاعرانه کیست علی؟
شبیه نیست به غیر از خودش؛ علیست علی
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود