سلام بر تو کتاب ای که آفتاب تویی
گرانترین و گرامیترین کتاب تویی
بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
به نام آن که جان را نور دین داد
خرد را در خدادانی یقین داد...
به نام آن که ملکش بیزوال است
به وصفش عقلِ صاحب نطق، لال است
از خاک میروم که از آیینهها شوم
ها میروم از این منِ خاکی جدا شوم
دل زنده شود کز تو حیاتی طلبد
جان باز رهد کز تو نجاتی طلبد