شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد