تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد