روایت است که هارون به دجله کاخی ساخت
به وجد و عشرت و شادی خویشتن پرداخت
امشب حرم خدا حرم شد
از مقدم یار محترم شد
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
ای دانش و کمال و فضیلت سه بندهات
دشمن گشادهرو، ز گلستان خندهات
رُخت فروغ خداوند دادگر دارد
قَدت نشان ز قیام پیامبر دارد
گویند فقیری به مدینه به دلی زار
آمد به درِ خانۀ عبّاس علمدار
دلم دلم دلم دلم دلم فرو ریخت
قدحقدح شکسته شد، سبوسبو ریخت
عرض حاجت با تو دارم یا امام عسکری
ای خدایت داده بر خلق دو عالم برتری
ای مشعل دانش از تو روشن
وی باغ صداقت از تو گلشن
دیدیم جهان بیتو به بن بست رسید
هر قطره به موجها که پیوست رسید
امشب که با تو انس به ویران گرفتهام
ویرانه را به جای گلستان گرفتهام
تشنهست شبیه ماهی بیدریا
یا آهوی پابسته میان صحرا
شاید که برای تعزیت میآید
تشییع تو را به تسلیت میآید
همیشه تا که بُوَد بر لب مَلَک تهلیل
هماره تا که بشر راست ذکر ربّ جلیل
طبع و سخن و لوح و قلم گشته گهربار
در مدح گل باغ علی، میثم تمار
کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست
مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست
ای فروغ دانشت تا صبح محشر مستدام
وی تو را پیش از ولادت، داده پیغمبر سلام
کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس
لذت ترک گنه را نچشیدم افسوس
ای ماه آسمانی ماه خدا حسن!
خورشید، مستمند تو از ابتدا حسن!
بر عفو بیحسابت این نکتهام گواه است
گفتی که یأس از من بالاترین گناه است
سلام! ای سلام خدا بر سلامت!
درود! ای کلام الهی، کلامت!
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا
گرچه سوز همه از آتش هجران تو بود
رمز آزادی توحید به زندان تو بود
سلام ما به تو، ای هاجر چهار ذبیح
درود ما به تو، ای مریم چهار مسیح...
ای که شجاعت آورَد چهره به خاک پای تو
بسته به خانه تا به کی؟ دست گرهگشای تو