آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
کعبه اسم تو، منا اسم تو، زمزم اسم توست
ندبه اسمِ تو، شفا اسم تو، مرهم اسم توست
ای در تو عیانها ونهانها همه هیچ
پندار یقینها و گمانها همه هیچ
با پای سر به سِیْر سماوات میرویم
احرام بستهایم و به میقات میرویم
ای آن که به لب نشانده لبخندی را
بشنو ز امام مهربان، پندی را
خورشید هدایت و حیات است امام
سرچشمۀ فیض و برکات است امام
آقا! پدرم! برادرم! مولایم!
هر روز به شوق دیدنت میآیم
مجنون تو کوه را ز صحرا نشناخت
دیوانۀ عشق تو سر از پا نشناخت
ای آنکه دوای دردمندان دانی
راز دل زار مستمندان دانی
میخواهی اگر رزق فراوان برسد
از ابر کرم بارش باران برسد
ای سرّ تو در سینۀ هر محرم راز
پیوسته درِ رحمت تو بر همه باز
تا قسمت ماست برگ برگ افتادن
چون غنچه ز بارش تگرگ افتادن
بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ
گر کافر و گبر و بتپرستی بازآ
ایمان قدحی زلال از جام علیست
بر شانۀ آسمان رد گام علیست
هرکس که دلش به آسمان پیوستهست
از کوچکی دغدغهها وارستهست
میجویی اگر رسم جوانمردان را
بشنو ز امام، سیرت آنان را
در عمر دو روزه خوبرویی بهتر
گر راحت خویش را نجویی بهتر