گم کرده چنان شبزدگان فردا را
خفتیم دو روزه فرصتِ دنیا را
عشق یعنی بَری از غفلتِ خودخواهی شو
هجرت از خود کن و سرچشمۀ آگاهی شو
گریه کن لؤلؤ و مرجان، که هوا دم کرده
چاهِ کوفه عطشِ چشمۀ زمزم کرده
ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
ای خوشا در راه اقیانوس طوفانی شویم
در طواف روی جانان غرق حیرانی شویم
بر قرار و در مدارِ باوفایی زیستی
ای که پیش از کربلا هم کربلایی زیستی
بوی خداست میوزد از جانبِ یمن
از یُمنِ عشق رایحهاش میرسد به من
به نام آنکه مستغنیست بالذّات
«بَدیعُ الاَرض» و «خلّاقُ السماوات»
طلوعت روشنی بخشیده هر آیینه ایمان را
نگاهت آیه آیه شرح داده بطن قرآن را
مردی که دلش به وسعت دریا بود
مظلومتر از امام عاشورا بود