قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
فرو میخورد بغض در گلو را
عقب میزد پَرِ هر چه پتو را
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت
وضو گرفتهام از بهت ماجرا بنویسم
قلم به خون زدهام تا كه از منا بنویسم
کسی که دیگر خود خدا هم، نیافریند مثال او را
چو من حقیری کجا تواند، بیان نماید خصال او را