شدهست آینۀ حیّ لایموت، صفاتش
کسی که خورده لب خضر هم به آب حیاتش
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
نرگس، روایتیست ز عطر بهار تو
مریم، گلیست حاکی از ایل و تبار تو
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
ای شب قدر! کسی قدر تو را فهمیدهست؟
تا به امروز کسی مرتبهات را دیدهست؟
کعبه اسم تو، منا اسم تو، زمزم اسم توست
ندبه اسمِ تو، شفا اسم تو، مرهم اسم توست
دوری تو را بهانه کردن خوب است
شکوه ز غم زمانه کردن خوب است
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم
داستانهایی که از شام خراب آوردهام
عالمی از صبر خود در اضطراب آوردهام
با پای سر به سِیْر سماوات میرویم
احرام بستهایم و به میقات میرویم
مرد آزاده حسین است که بود این هدفش
که شود کشته ولی زنده بماند شرفش
چه سفرهای، چه كرمخانهای، چه مهمانی
چه میزبانی و چه روزیِ فراوانی