دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
برخیز اگر اهل غم و دردی تو
باید که به اصل خویش برگردی تو