شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
با آنکه دلم شکستۀ رنج و غم است
در راه زیارت تو، ثابتقدم است
اوقات شریف ما به تکرار گذشت
مانند همیشه کار از کار گذشت
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
پس از قرنها فاصله تا علی
نشستهست در خانه تنها، علی
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند