با آنکه دلم شکستۀ رنج و غم است
در راه زیارت تو، ثابتقدم است
اوقات شریف ما به تکرار گذشت
مانند همیشه کار از کار گذشت
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
بخواب بر سر زانوی خستهام، سر بابا
منم همان که صدا میزدیش: دختر بابا