در خیالم شد مجسم عالم شیرین تو
روزگار سادۀ تو، حجرۀ رنگین تو
نوربخش يقين و تلقين اوست
هم جهانبان و هم جهانبين اوست
جهان را، بیکران را، جن و انسان را دعا کردی
زمین را، آسمان را، ابر و باران را دعا کردی
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
خدایا، تمام مرا میبرند
کجا میبرندم، کجا میبرند؟
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی