علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
نوربخش يقين و تلقين اوست
هم جهانبان و هم جهانبين اوست
چه بود سهم زمین و زمان اگر تو نبودی
و سرنوشت تمام جهان؟ اگر تو نبودی
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی