آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
نوربخش يقين و تلقين اوست
هم جهانبان و هم جهانبين اوست
کاش در باران سنگ فتنه بر دیوار و در
سینۀ آیینه را میشد سپر دیوار و در
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی