سحر در حسرت دیدار تو چون ماه خواهد رفت
غروب جمعهای در ازدحام آه خواهد رفت
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
نوربخش يقين و تلقين اوست
هم جهانبان و هم جهانبين اوست
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی