تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی، وآن دل همه سوز
به نام چاشنیبخش زبانها
حلاوتسنج معنی در بیانها...
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس