شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین
میکشد آه به یاد لب عطشان حسین
فکر میکردم که قدری استخوان میآورند
بعد فهمیدم که با تابوت، جان میآورند
کعبه اسم تو، منا اسم تو، زمزم اسم توست
ندبه اسمِ تو، شفا اسم تو، مرهم اسم توست
خم نخواهد کرد حتی بر بلند دار سر
هرکسی بالا کند با نیت دیدار سر
با پای سر به سِیْر سماوات میرویم
احرام بستهایم و به میقات میرویم
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما