چون گنج، نهان کن غم پنهانی خویش
منما به کسی بی سر و سامانی خویش
همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست
آمر امر الهی شاه دینپرور علیست
این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
عمریست که دمبهدم علی میگویم
در حال نشاط و غم علی میگویم
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر