همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
اگرچه در نظرت آنچه نیست، ظاهر ماست
سیاهجامۀ سوگت لباس فاخر ماست
عشق با نامِ شما درصددِ تاختن است
نام تو معنی دل بردن و دل باختن است
تو با حقّی و حق با توست؛ حق پشت و پناه تو
بدیها دور بادا از وجود خیرخواه تو
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر